اخبار بد

یک عدد ادم لهههههههه هستم و جونی واسم نمونده

همه ی کارا تقریبا انجام شده 

شیرینی و میوه و سبزی خوردن خریدیم ولی هنوز میوه هارو توی ظرف نزاشتم

نون ها رو برش زدم توی پلاستیک گذاشتم

اش رشته در حال پخته شدنه

لاک هامو زدم ولی هنوز موهامو درست نکرده

کم کم باید برم حاضر شم که مهمونا تا ۴،  ۴ونیم  میان

 

اخبار بد...

گاهی اوقات اونقدر کم میاری که هرچی دو دوتا چارتا میکنی بازم نمیتونی به نتیجه برسی

گاهی اوقات مسائلی هست که از ناچاری مجبوری رو بزنی به اینو اون

من میدونم و باور دارم که یه روزی همه ی اینا تموم میشه و اون روز من دیگه اینجا نیستمممم

 

اخبار بد...

گاهی اوقات یه اتفاقایی می افته که هیچ جوره نمیتونی ثابتش کنی که تو هیچ نقشی توش نداشتی

اینجا خدا هم سرناسازگاری, میزاره که تو بیشتر غرق بشیو نتونی حرفتو ثابت کنی هرچی هم دست و پا میزنی هرچی هم تلاش میکنی فایده نداره که نداره

 

اخبار بد...

به خواستگارم پیام داده و تهدید,ش کرده

 

فعلا اینو گفتم بعدا میام کاملشو میگم

اخبار بد...

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت پرده خلوت این غمکده بالا زد و رفت   کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کردخواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت   درد بی عشقی ما دید و دریغش آمدآتش شوق درین جان شکیبا زد و اخبار بد...ادامه مطلب

دقیقا حالم مثل روزای اخر اسفنده

مثلا ۲۸ اسفند

که منتظری همش اون اتفاق خاص ( تحویل سال) بیفته

همش نگرانی که کاراتو کنی. یه دلشوره ته دلته

عصر خواب بودم اس داد که از سرکار برگشتم

ادامه مطلب...

اخبار بد...

از اینکه بیام و همش اه و ناله کنم بدم میاد ولی این روزا اصلا خوب نیستم و دعا میکنم زودتر تموم شن. بابا چند روزیه حالش خوب نیست تهوع و سرگیجه داره دکتر قلب نوار گرفته و فشار چک کرده میگه همه چی خوبهجوا اخبار بد...ادامه مطلب

یکی از افراد محلی رو هم همراهمون داشتیم که لیدرمون توی جنگل باشه. بعد از عبور از روستا رسیدیم به جاده اصلی جنگل که تماما خاکی بود و پرفرازو نشیب. یکم که رفتیم دیدیم بارون شدید تر شد ب
اخبار بد...ادامه مطلب